صفحه 291
مسئله 1902- كفالت آن است كه انسان متعهّد
شود كه هر وقت طلبكار يا صاحب حقّ، بدهكار يا متّهم را خواست او را حاضر كند، و به
كسى كه اينطور متعهّد شود «كفيل» مىگويند.
مسئله 1903- در كفالت لفظ عربى لازم نيست،
بلكه به هر لفظى يا عملى كه باشد كفايت مىكند.
مسئله 1904- كفيل بايد رشيد باشد و او را در
كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسى را كه كفيل او شده حاضر نمايد.
مسئله 1905- كفالت به وسيلۀ يكى از هفت مورد
زير، فسخ مىشود:
اوّل: كفيل، بدهكار را به دست طلبكار بدهد.
دوّم: طلب طلبكار داده شود.
سوّم: طلبكار از طلب خود بگذرد.
چهارم: بدهكار بميرد.
پنجم: طلبكار، كفيل را از كفالت آزاد كند.
ششم: كفيل بميرد.
هفتم: كسى كه صاحب حقّ است به وسيلۀ حواله يا
طور ديگرى، حقّ خود را به ديگرى واگذار نمايد.
مسئله 1906- اگر كسى به زور بدهكار را از دست
طلبكار رها كند، چنانچه طلبكار دسترسى به او نداشته باشد، كسى كه بدهكار را رها
كرده بايد او را به دست طلبكار بدهد.
مسئله 1907- در كفالت رضايت كسى كه حقّ بر
عهدۀ اوست لازم نيست، بنابراين رضايت بدهكار شرط نمىباشد.
مسئله 1908- هرگاه كفالت به اجازۀ شخص مديون
باشد و كفيل ناچار شود طلب طلبكار را بدهد، حقّ دارد آن را از بدهكار بگيرد، ولى
اگر به اجازۀ او نبوده، حقّ ندارد.